سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

اومدیم

بعد ار یک ماه اومدیم   26ام عروسی دایی کامران بود و کلی سرمون شلوغ بود جاتون خالی ولی سپنتا انگار ترسیده بود کلی گریه کرد 1ام هم رفتیم کیش جاتون خالی خیلی خوش گذشت.   ببخشید این لپ تاپ ام هنوز برچسب فارسی نداره خیلی به سختی دارم مینویسم سر فرصت سفرنامه رو مینویسم   راستی به وبلاگ پسر عمه ی سپنتا هم سر بزنید توی لینکام هست   عکسا هم توی ادامه ی مطلب هست     پی نوشت: یه لوگو درست کردم واسه سایت خوشحال میشم نظراتتونو بشنوم طبق معمول برای بزرگ شدن عکسا روشون کلیک کنید عکسا به ترتیب زمانی اند سپنتا در تخت سپنتا روی صندلی جلوی ماشین خنده ی سپنتا سپنتا وق...
12 تير 1390

پوزش بابت تاخیر

ببخشید تقریبا یک ماهه اپ نکردم آخه خیلی درگیر بودیم هم روسی دایی سپنتا بود هم یه عالمه کار داشتم هم مسافرت رفتیم کیش خلاصه کلی سرمون شلوغ بود به زودی آپ می کنم با عکسای زیاد.   برمیگردم   حتما   راستی یادم رفت بگم جای شما خالی     پی نوشت : الان نگاه کردم دیدم دقیقا ٣٣ روزه آپ نکردم
8 تير 1390

صداهای سپنتا

بالاخره سایت رو راه انداختیم لطفا دوستانی که ما رو لینک کرده بودند آدرس جدید رو جایگزین کنند.     سپنتا چند وقته بیقرار شده و آب دهنش میاد میگن داره دندون در میاره!!!!! وقتی هم که من یا مامانی انگشتمونو میذاریم دهنش بجای مکیدن، گاز میگیره...   ار دیروز یاد گرفته صدا از خودش در میاره و آواز می خونه   بابایی: جان عزیزم تعریف کن سپنتا: اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ بابایی : دیگه چی؟ سپنتا: اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ اَ اَ اَ اَ اَ اَ اَ   این نمونه ای بود ار تعریف همای سپنتا. هنوزم اُ رو یاد نگرفته   دیروز مثلا بردیمش پارک بگردیم ولی آقا اصلا توی کالسکه ش ننشست و همش بغل من بو...
7 خرداد 1390

آرایشگاه سپنتا

امروز سپنتا رو بردیم آرایشگاه.......   پسرم قبل از رفتنمون خوابش برد. همشم تو بغلم خواب بود تا آقا داوود حسابی موهاشو خوشمل کنه.   عکساش تو ادامه مطلب....   پی نوشت: راستش خوشم نمیاد این جمله رو بنویسم ولی بعضی وقتا نیازه که نوشته بشه "" تورو خدا نظر هم بدید ""   پی نوشت ٢ : حتما خبر دارید که بلاگ اسپات قیلتر شده!!!! وسوسه شدم وبلاگ قدیمیه رو دوباره راه بندازم ممنون میشم نظرتونو توی نظرسنجی کنار صفحه واسم بفرستید!!!!http://sepantayema.blogspot.com     امروز سپنتا رو بردیم آرایشگاه.......   پسرم قبل از رفتنمون خوابش برد. همشم تو بغلم خواب بود تا آقا داوود حسابی موهاشو خوشمل کنه &nb...
4 خرداد 1390

سایت سپنتا

بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم دامین مستقل سپنتا رو ثبت کردم ایشالا فردا پس فردا فعال میشه.   www.sepantayema.com   سایت آمادست ولی نمیدونم چرا بالا نمیاد هم از آی آر دامین پیگیری کردم هم از نینی وبلاگ هیچکدوم جواب نمیدن!!! همش میگن مشکلی نیست.... ...
3 خرداد 1390

میکرو بلاگ

میکرو بلاگ سپنتا دوباره فعال شد.   نمیدونم تا حالا به وی ویو سر زدید؟؟؟ اگه سر نزدید به لینک سمت چپ یه سری بزنید جالبه و امکانات خوبی داره اینو خیلی وقت پیش را انداختم ولی خیلی وقت بود که یادم رفته از این به بعد باز مینویسم توش.   ممنون یشم دنبالم کنید.    
2 خرداد 1390

سپنتا غلت زد

سلام   سپنتا جدیدا خیلی سروصدا می کنه!!!!   وقعی که تنهاست کلی داد و هوار می کنه ولی وقتی من یا مامانش رو میبینه میخنده و میفهمه که میخوایم بلندش کنیم دیشب دو بار غلت زد کلی من و مامانی خوشحال شدیم ولی سپنتای بیجاره مات و مبهوت مونده بود که خوشحالی ما واسه چیه!!! بردیمش همدان پیش آقای دکتر واسه ی تعطیلیش ولی گفت مشکلی نداره و همه چیزش عادیه !!!   وزن سپنتای ما شده 6 کیلو و 100 گرم دکتر گفت خیلی خوب وزن گرفته!!!!!   دستاشو حسابی میخوره بعضی وقتا یه انگشتی بعضی وقتا 2 انگشتی یا 3 انگشتی و حتی بعضی وقتا زور میزنه 4 تا انگشتشو بکنه تو دهنش   عکسهای جدید توی ادامه ی مطلب   پی نوشت: کسی مید...
2 خرداد 1390

مموش ما

سلام ببخشید دیر شد سرمون خیلی شلوغ بود.   سپنتا انگشت اشاره ش رو تا ته میکنه تو حلقش بعدش هم کلی شاکی میشه ( ازکی؟ )   وقتی دستاشو میگیریم زور میزنه تا بلند شه . کم کم داره دستاشو میشناسه و بعضی وقتا بهشون خیره میشه.   تلویزیون هم خیلی دوس داره. منم 2-3 باری بی بی انیشتن رو واسش گذاشتم، عکس العمل جالبی نشون داد و با اینکه خیلی سرحال نبود بعضی جا ها میخندید.     همچنان سپنتا تعطیله ( هفته ای 1 بار ) عکسها توی ادامه ی مطلب مثل همیشه روی عکس کلیل کنید     لب و دهنو داری؟!!! بعد از حموم یه 2-3 ساعتی میخوابه ( مث پیرمردا ) مموش در حال گوش دادن به آه...
31 ارديبهشت 1390