سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

زمین بازی

امشب سپنتا رو گذاشتیم توی زمین بازیش!!! اینجوزی نیگاشون می کرد بعدش کلی دست و پا تکون داد واسشون!!! بعدم یه خورده صدا از خودش در اورد که یعنی خیلی داره ذوق می کنه ولی بعدش انگار واسش تکراری شد غر زد که مجبور شدم برش دارم   اینم عکساش: سپنتا از نمای دور سپنتا از نمای نزدیک سپنتا وقتی جو گیر شده بود و حسابی دست و پا می زد واسه عروسکا سپنتا از نمای نزدیک تر سپنتا با کلی هیجان با این خنده کلی خوشحالمون کرد ولی بعدش دیگه نخندید تا مبادا بهمون رو داده باشه   پی نوشت: کلا سپنتا اخموئه نمیدونم چکارش کنم کلا پیشونیش خط افتاده!!! ...
27 اسفند 1389

لولو برد

امروز ساعت ۱۰.۵ صبح به وقت محلی لولو یه چیزی رو برد و سپنتا کلی واسش گریه کرد ولی خب باید میبرد!!!!!   نفهمیدید؟؟؟؟  بابا جان سپنتا رو خنته کردیم!!!! انقد گریه کرد!!!!!!!!!!!! ولی بعدش مث آقا گرفت خوابید ( بوسیله ی قطره ی استامینوفن ) الانم خوابه.   اینم یه عکس خوشمل از مرد کوچک ما ...
26 اسفند 1389

بعد از یه غیبت طولانی

سلام این چند روز سپنتا واسه ما خواب و خوراک نذاشته!!!! شبا که با مامانی شیفتی کار می کنیم. اونوقت روزا مث آقا میخوابه!!!! جدیدا مامانی رو کاملا میشناسه و وقتی صداش میاد صورتشو بر میگردونه طرفش!!!   و اما عکساش که قولشو داده بودم: سپنتا ی تمیز که تازه ار حموم اومده و خوابه خوابه تریپو حال می کنی؟!!! آرامش تو بغل بابایی آرامش بعد از یه شکم درد اساسی امروز صبح وقتی بابا تازه از خواب بیدار شده بود ( البته سپنتا از ۵ صبح بیدار بود ولی چون پسر خوبیه بابا رو بیدار نکرده بود ) داره فکر میکنه چطوری مامان و بابا رو اذیت کنه!!!! هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیده اون افکار شی...
23 اسفند 1389

خدا رو شکر

سلام   بازم بابت تاخیر ببخشید   درگیر بیماری بابا بودیم همش تهران بودم. خدا رو شکر حالش خوب شده فقط یه عمل کوچولو مونده که بعد عید انجام میشه!!   ممنون بابت دعا هاتون!
20 اسفند 1389

یه پسمل آروم

۲ روز تهران بودم واسه بیماری پدرم امروزم دوباره میخوام برم!!!! دلم واسه مامانی و سپنتا خیلی تنگ میشه! دیشب سپنتا خیلی پسمل خوبی بود اصلا هم گریه نکرد فقط تا ۲ نذاشت من بخوابم بعدشم نذاشت مامان بزرگش بخوابه! سپنتا دیگه کاملا مامانشو میشناسه وقتی مامانی میاد ساکت میشه یا سرشو میچرخونه طرفش. هر روز که میگذره خوشگل تر میشه و دل من بیشتر واسش ضعف میره!!! البته یه خورده ی زیادی بغلی شده تا میذاریمش زمین چشماشو مث موش باز می کنه ولی وقتی بغل باشه اصلا صداش در نمیاد. فعلا خیلی درگیرم اینه که فرصت نمیکنم عکساشو آلپود کنم ایشالا سر فرصت یه عالمه عکس میذارم واسش.
13 اسفند 1389

21 روز با سپنتا

امروز بیست و یکمین روز تولد سپنتاست عکسایی که فقط از سپنتا گرفتیم 114 تاست که میشه حدود 5.5 عکس در روز!!!!!!   نمیدونم باور می کنید یا نه ولی این 20 روز مث برق و باد واسم گذشت اصلا نفهمیدم چطور رفت! از امروز هم اومدم سر کار!!!! انقدر سخته ندیدنش!  دیگه کاملا من و مامانشو میشناسه و هروقت میگیرمش بغل خوابش میبره ( البته در صورتی که جاش خیس نباشه و گشنه ش نباشه ). ولی شبا حسابی اذیت می کنه ( چند شبه که میرین خونه مامان بزرگش من راحت میخوابم) مامانی میگه شبا دندونای نیشش در میاد و ترسناک میشه !!!!!    
8 اسفند 1389

پدرانه 4

سلام پسرم.   بعد از یه مدت که خوابیدی و اجازه دادی ما هم بخوابیم اومدم. این چند شب واسه من و مامانی وحشنتاک گذشت. مخصوصا مامانی که طفلی هر ۲ ساعت بیدار میشه و بهت شیر میده . ولی بااینکه خیلی خسته مون میکنی با اون خنده های یه وریت همه ی خستگی رو از تنمون بیرون میکنی . جونم برات بگه که من ۲ روزه سرما خوردم سینوسامم چرکی شدن و سردرد اساسی گرفتم . مامانی هم که هر وقت می بینمش دلم واسش میسوزه خیلی خسته است ولی چه میشه کرد باید تحمل کنه تا تقریبا یه ماه دیگه که خوابت منظم بشه. بابا بزرگتم خوب شده خدا رو شکر اوردیمش خونه شون. بعد از اینا هم دوست دارم هوارتا....   بای ...
7 اسفند 1389

عکسهای سپنتا

سپنتا در بیمارستان سپنتای شکمو سپنتای خوابالو آرامش خواب سپنتای متفکر سپنتا و دایی کامران دایی کامران وقتی بچه بود هیکلو داری؟ خواااااااب مموش بازم خواب اثر کف پای سپنتا و باز هم خواب بعد از خواب یه خورده هم بیداری نیم وجبی جدیدترین عکس سپنتا شناسنامه ی سپنتا   ...
29 بهمن 1389

یه پست قدیمی و ناقص

بالاخره بلاگ اسپات فیلتر شد و مجبور شدم به اینجا بیام.   سپنتا این 3- 4 روز خیلی پسر گلی بوده. همه چیزش سر جاش بود. هم میذاره ما بخوابیم هم خودش میخوابه موقعی هم که بیداره و سیره مث موش اطرافو نگاه میکنه. پریروز شناسنامه سپنتا رو گرفتم و دارای هویت شد و دیروزم بردمش واسه تست شنوایی و یه تست ب هاسم غربالگری!!!!! دیشبم تا ساعت 3 بیدار بود ولی دیگه بعدش مث آقا خوابید.     ( این مطلب ۲۲/۱۱/۸۹ نوشته شده بود ولی تاامروز فرصت نکرده بودم کاملش کنم )   پی نوشت: یکی به من یه سایت آپلود معرفی کنه.....
28 بهمن 1389