سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

بازم من

خرین پستی که درست و حسابی گذاشته بودم مربوط می شد به تولد آقا کیان پسر دایی سپنتا از اون موقع تا حلا اتفاقات زیادی افتاده. سپنتا حسابی شیطون شده و حسابی خودشو لوس می کنه..... ادامه مطلب ...
13 ارديبهشت 1392

سپنتای باهوش

  سپنتا جونی الان دیگه کاملا اعضای بدنشو می شناسه. کلمات زیادی رو هم میگه. بابا .مامان.ابجی.داداش.موز.ماشین.جوجو.گل.هومن… عاشق حمام کردنه.با همه حمام میره و جوجو هاشو هم اونجا تمیز می شوره. تازگی ها هم نسبت به اهنگ نه نمیگه.تا اهنگی رو میشنوه فوری شروع می کنه به رقصیدن.هر روز هم خودش مسواک می زنه.   عکساشو اینجا ببینید ...
5 دی 1391

بازگشت دوباره ( ۳ یا ۴ باره )

بازم اومدم   خیلی خیلی خیلی وقته ننوشتم   راستش از وقتی که بابا فوت کرد خیلی سرم شلوغ شده و الانم که پیک کاریمه اینه که کمتر میرسم سر بزنم.   ولی حتما برمیگردم   سپنتا ۴ روز پیش پسر عمه شد!!!!!   13 مهر ماه یه پسر ناز و خوشگل به اسم کیان پا به این دنیا گذاشت. سپنتا کاملا حرفامو میفهمه و بعضی اوقات هم اعتراض می کنه. دیگه بهم میگه ” بابا اومن ” ادامه‎ی نوشته ...
17 مهر 1391

19 خرداد 91

یادمه آخرین بار که قرار شد بنویسم میخواستم شب کلی خاطره بنویسم ولی….. امروز ۱۹ ام خرداده و از دوم فروردین که آخرین پست رو در مورد سپنتا گذاشه بودم خیلی چیزا تغییر کرده. سپنتا دیگه راحت و بدون دردسر ره میره و حتی میدوه و کاملا حرفای مارو میفهمه ولی خب تنبلیش باعث شده که منظورشو فقط با اَ و اِ به ما بفهمونه ولی چن تا کلمه رو میگه مث :   ادامه ی مطلب.... ...
19 خرداد 1391

بدون عنوان

روز ۵ بهمن ۱۳۹۰ پدرم بعد از ۴ سال و نیم جنگ با سرطان دار فانی رو وداع گفت و منو واسه همیشه تنها گذاشت. امیدوارم هیچکدوم از دوستانم این غمو نبینن.   ...
5 اسفند 1390