یه پسمل آروم
۲ روز تهران بودم واسه بیماری پدرم امروزم دوباره میخوام برم!!!! دلم واسه مامانی و سپنتا خیلی تنگ میشه!
دیشب سپنتا خیلی پسمل خوبی بود اصلا هم گریه نکرد فقط تا ۲ نذاشت من بخوابم بعدشم نذاشت مامان بزرگش بخوابه!
سپنتا دیگه کاملا مامانشو میشناسه وقتی مامانی میاد ساکت میشه یا سرشو میچرخونه طرفش.
هر روز که میگذره خوشگل تر میشه و دل من بیشتر واسش ضعف میره!!!
البته یه خورده ی زیادی بغلی شده تا میذاریمش زمین چشماشو مث موش باز می کنه ولی وقتی بغل باشه اصلا صداش در نمیاد.
فعلا خیلی درگیرم اینه که فرصت نمیکنم عکساشو آلپود کنم ایشالا سر فرصت یه عالمه عکس میذارم واسش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی