سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

آرایشگاه سپنتا

امروز سپنتا رو بردیم آرایشگاه.......   پسرم قبل از رفتنمون خوابش برد. همشم تو بغلم خواب بود تا آقا داوود حسابی موهاشو خوشمل کنه.   عکساش تو ادامه مطلب....   پی نوشت: راستش خوشم نمیاد این جمله رو بنویسم ولی بعضی وقتا نیازه که نوشته بشه "" تورو خدا نظر هم بدید ""   پی نوشت ٢ : حتما خبر دارید که بلاگ اسپات قیلتر شده!!!! وسوسه شدم وبلاگ قدیمیه رو دوباره راه بندازم ممنون میشم نظرتونو توی نظرسنجی کنار صفحه واسم بفرستید!!!!http://sepantayema.blogspot.com     امروز سپنتا رو بردیم آرایشگاه.......   پسرم قبل از رفتنمون خوابش برد. همشم تو بغلم خواب بود تا آقا داوود حسابی موهاشو خوشمل کنه &nb...
4 خرداد 1390

سایت سپنتا

بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم دامین مستقل سپنتا رو ثبت کردم ایشالا فردا پس فردا فعال میشه.   www.sepantayema.com   سایت آمادست ولی نمیدونم چرا بالا نمیاد هم از آی آر دامین پیگیری کردم هم از نینی وبلاگ هیچکدوم جواب نمیدن!!! همش میگن مشکلی نیست.... ...
3 خرداد 1390

میکرو بلاگ

میکرو بلاگ سپنتا دوباره فعال شد.   نمیدونم تا حالا به وی ویو سر زدید؟؟؟ اگه سر نزدید به لینک سمت چپ یه سری بزنید جالبه و امکانات خوبی داره اینو خیلی وقت پیش را انداختم ولی خیلی وقت بود که یادم رفته از این به بعد باز مینویسم توش.   ممنون یشم دنبالم کنید.    
2 خرداد 1390

سپنتا غلت زد

سلام   سپنتا جدیدا خیلی سروصدا می کنه!!!!   وقعی که تنهاست کلی داد و هوار می کنه ولی وقتی من یا مامانش رو میبینه میخنده و میفهمه که میخوایم بلندش کنیم دیشب دو بار غلت زد کلی من و مامانی خوشحال شدیم ولی سپنتای بیجاره مات و مبهوت مونده بود که خوشحالی ما واسه چیه!!! بردیمش همدان پیش آقای دکتر واسه ی تعطیلیش ولی گفت مشکلی نداره و همه چیزش عادیه !!!   وزن سپنتای ما شده 6 کیلو و 100 گرم دکتر گفت خیلی خوب وزن گرفته!!!!!   دستاشو حسابی میخوره بعضی وقتا یه انگشتی بعضی وقتا 2 انگشتی یا 3 انگشتی و حتی بعضی وقتا زور میزنه 4 تا انگشتشو بکنه تو دهنش   عکسهای جدید توی ادامه ی مطلب   پی نوشت: کسی مید...
2 خرداد 1390

مموش ما

سلام ببخشید دیر شد سرمون خیلی شلوغ بود.   سپنتا انگشت اشاره ش رو تا ته میکنه تو حلقش بعدش هم کلی شاکی میشه ( ازکی؟ )   وقتی دستاشو میگیریم زور میزنه تا بلند شه . کم کم داره دستاشو میشناسه و بعضی وقتا بهشون خیره میشه.   تلویزیون هم خیلی دوس داره. منم 2-3 باری بی بی انیشتن رو واسش گذاشتم، عکس العمل جالبی نشون داد و با اینکه خیلی سرحال نبود بعضی جا ها میخندید.     همچنان سپنتا تعطیله ( هفته ای 1 بار ) عکسها توی ادامه ی مطلب مثل همیشه روی عکس کلیل کنید     لب و دهنو داری؟!!! بعد از حموم یه 2-3 ساعتی میخوابه ( مث پیرمردا ) مموش در حال گوش دادن به آه...
31 ارديبهشت 1390

تعطیله

سپنتا دیگه دستاشو  پیدا کرده و تا فرصت گیر میاره ملچ ملوچ میخوردشون اونم با چه ولعی.   بعضی وقتا هم تا دستشو میکنه دهنش غلط میزنه و یه وری می افته!!!     هنوزم با مشکل تعطیلی شکمش دست و پنجه نرم میکنیم!!!!     عکساش + یه فیلم  توی ادامه ی مطلبه.... چقد خوشمززززززززست خنده ی خوشگل سپنتا سپنتای زبون دراز هوا چقد گرمه نگا داره؟؟؟؟ نیم وجبی اصلا تحویل هم نمیگیره موقع دست خوردن بدون شرح بابایی چند چندی با خودت؟؟؟؟؟   چند شب پیش موقع خواب یهو صدای ملچ ملوچ به گوشم خورد، دیدم آقا بیدارشده و با جدیت تمام سعی می کنه هر دو د...
31 ارديبهشت 1390

تولد

بعد از اون ماجرای خونه ی خاله بازم سپنتا تعطیل شد و از اونجایی که برادرم که پزشکه گفت داروی ملین ممکنه روده هارو تنبل کنه ندادیم بهش. و باز هم با مشورت برادرم ترنجبین دادیم که خوشبختانه کارگر افتاد. سپنتا خیلی به من وابسته شده حتی بعضی وقنا که بد خلقی می کنه و نمیخوابه تا میاد بغل من خوابش می بره. وقتی هم که از سر کار میام خنده تحویلم میده و تا اونجایی که بتونه با چشم دنبالم می کنه.  چند روز پیش هم رفتیم جشن تولد امیر علی ( پسر عمه ی سپنتا ) خیلی خوش گذشت. عکساشم بعدا میذارم عکسای سپنتا توی ادامه ی مطلب برای دیدن عکسای توی سایز بزرگ روشون کلیک کنید یکی از خنده های خوشگل سپنتا متعجب از برق فلاش ( البته کلی خودمو سر...
13 ارديبهشت 1390

تعطیلی

سلام از 13 بدر تاالان شکم سپنتا انگار تعطیله کلا 3 بار کار کرده!!!!  همش نگرانش بودیم و کلی هم بی قراری می کرد. فعلا که خوبه!   سپنتا دیگه داره عکس العمل نشون میده قشنگ باهام حرف میزنه و کلی سروصدا از خودش در میاره. یه روز که خیلی بی قراری می کرد دکتر گفت بهش ملین بدیم دادیم و رفتیم خونه ی خاله ش و رفتن همان و زرد کردن فرش خاله همان!!!!   فعلا خبری نیست. خبر دیگه ای بود حتما مینویسم.     ...
4 ارديبهشت 1390

13 بدر

سپنتا جدیدا کلی سرو صدا می کنه گریه هاش مقطع شده یعنی اول یه داد میزنه اگه نرفتیم سراغش باز یه صدا دیگه می کنه ولی اگه بازم نریم گریه می کنه. وقتی بیداره و تنها و من یا مامانیمیریم پیشش میفهمه که اومدیم بلندش کنیم دیگه گریه نمی کنه. موقعی که میذاریمش روی تشک بازیش کلی دست و پا تکون میده واسشون  و چون به عروسکا می خوره حسابی خوشش میاد بعدش کم کم دقت می کنه سعی می کنه بگیردشون ولی نمیتونه. شبا خوابش بهتر شده. بعضی وقتا هم واسه اینکه بخوابه می زنم پی ام سی یا تی وی پرشیا و با آهنگا می رقصونمش . عکسا رو توی ادامه ی مطلب می ذارم   پی نوشت : بابام عمل کرد داره بر می گرده خدا رو شکر سالم و سرحاله پی نوشت ۲ : همین ...
21 فروردين 1390