سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

تولد

1390/2/13 18:59
نویسنده : بابا هومن
2,178 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اون ماجرای خونه ی خاله بازم سپنتا تعطیل شد و از اونجایی که برادرم که پزشکه گفت داروی ملین ممکنه روده هارو تنبل کنه ندادیم بهش. و باز هم با مشورت برادرم ترنجبین دادیم که خوشبختانه کارگر افتاد.

سپنتا خیلی به من وابسته شده حتی بعضی وقنا که بد خلقی می کنه و نمیخوابه تا میاد بغل من خوابش می بره. وقتی هم که از سر کار میام خنده تحویلم میده و تا اونجایی که بتونه با چشم دنبالم می کنه.

 چند روز پیش هم رفتیم جشن تولد امیر علی ( پسر عمه ی سپنتا ) خیلی خوش گذشت. عکساشم بعدا میذارم

عکسای سپنتا توی ادامه ی مطلب

برای دیدن عکسای توی سایز بزرگ روشون کلیک کنید

یکی از خنده های خوشگل سپنتا

متعجب از برق فلاش ( البته کلی خودمو سرزنش کردم که یادم رفته بود فلاش رو خواموش کنم )

یکی از محدود خواب های عمیق سپنتا ( کلا خوابش سبکه )

هنگام تعویض پوشک ( هیکل ورزشکاری رو داری ؟)

بعد ار یه حموم توپ

سپنتا و پسر عمه ش امیر محمد

بازم سپنتا و امیرمحمد

سپنتا هندونه می شود

بعد از یه حموم دیگه ( کلا لباس نپوشیده بود البته بعدش تخت ما یه کم زرد شد )

بعد از همون حموم کذایی

قبل از تعویض لباس بغل بابایی

سپنتا توی تختش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان زهرا نازنازی
4 اردیبهشت 90 19:25
(✿◠‿◠)
niloofar mamane samyar
5 اردیبهشت 90 1:52
vay vay vaaaay che pesmale nanazi! Khoda hefzesh kone! Kheil i khoshgele mashala! Hatman espand yadetoon nare bebusinesh az tarafe khale!
مامان محمد پرهام
5 اردیبهشت 90 17:12
درسته ما عکسا رو ندیدیم اما مطمئنا" قشنگن
در ضمن حالا که خوبه، بذارین بزرگتر بشه و موعد تحریم مامی برسه، اونوقت اگه مثل پرهام این مشکل گریبانگیرش باشه و دائم تو دستشوئی بگه : درده
واااااااااااااااااااااااای، نمی دونین


چرا ندیدید؟؟؟ مشکلی که نداره
امیلی
6 اردیبهشت 90 15:49
سلام چه عجب آپ کردید.دیگه سراغ ما هم که نمیای دلم برای سپنتا تنگ شده
لواشک
9 اردیبهشت 90 20:37
سلام آقای پدر چرا خبرم نکردین که آپین قربون اون خنده های هندونه کوشمولو برم من جیگریه واسه خودش آقای پدر منم چندجاخوندم داروهای ملین خیلی مضرن توروخدا ندید بهش این مشکل طبیعیه قبل سه ماهگی خب روده هنگ کرده
دایی کامی
11 اردیبهشت 90 17:00
سلام دایی جون. دلم برات خیلی تنگیده. دیروز خانوم داییتم گفت خیلی دلم برا سپنتا تنگ شده. این بابای تنبلت عکساتو دیر می ذاره ما هم دلتنگت می شیم ناناز دایی. آخ که من بخورمت
فریبا
15 اردیبهشت 90 12:05
سلام
حتماً عکسا خییییییلی خوشکلن اما حیف که حتی یکیش هم باز نشد من ببینم
باز میام شاید موفق به دیدن عکسای این سپنتای خوشکل شدم


مرورگرتونو عوض کنید شاید درست بشه.
نیلوفر مامان سامیار
15 اردیبهشت 90 12:46
ایییییییییییی جاااااااااان من که دلم غش رفت واسه این کوشولو موشولوی ناز! خیلی خوشگله ! خدا براتون حفظش کنه! مرحبا به این مادر عزیز که فرزند به این خوشگلی و سالمی براتون هدیه آورده! همیشه قدرشونو بدونین بابا همومن! حتما هم برای گل پسرمون اسپند دود کنین! خیلی جیگریه! میبوسمش از دور!