سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

سپنتای ما، معجزه ی کوچک ما

بعد از یه غیبت نسبتا طولانی

بعلت یه سری مشکلات از جمله تنبلی خودم یه مدت وبلاگ آپ نمیشد.   از پست قبلی حدودا یک ماه و 5 روز گذشته. توی این 36 روز اتفاقات زیادی افتاد. سپنتا با کمک میتونه بشینه. سوپ ماهیچه میخوره. وقتی چیزی رو بهش نمیدیم گریه می کنه و میخوادش. وقتی زیاد ذوق می کنه جیغ می زنه. شست پاشو می مکه. وقتی من یا مامانی میریم بالای سرش حسابی ذوق می کنه. به راحتی غلت میزنه. وقتی میخواد چیزی رو محکم بگیره علاو بر دستاش با پاهاشم میگیرتش. کلی کنجکاوه و دوس داره به همه چیز دست بزنه و اگه بتونه بخورتش. صدای جارو برقی رو خیلی دوس داره. انگار همیشه توی صحرای کربلاست وقتی لیوان آب رو میبینه حمله می بره طرفش. دیگه توی ماشین نیمخوابه و سعی ...
8 شهريور 1390

سراب گیان

سپنتا داره یواش یواش با محیط اطرافش ارتباط برقرار میکنه میتونه بدون کمک اجسامو بگیره ( مخصوصا ریموت تلویزیون و ماهواره و موبایل رو ) فک کنم میخواد دندون دراره آخه هر چیزی رو میگیره سریع گاز میگیره جمعه رفتیم سراب گیان  صبحش من نتونستم برم ولی مامانی با بابا بزرگ اینا و خاله و دایی اینا رفتن منم ضهر بهشون ملحق شدم. عجب هوایی بود واقعا لذت بخش بود ولی حیف از اون منظره و هوای عالی که نه تنها مدیریت درست و حسابی نداره بلکه کسانی هم که میان اونجا توجهی بهش نمیکنن.   به هر حال خوش گذشت عکسای سپنتا هم تو ادامه ی مطلب هستش سپنتا داره یواش یواش با محیط اطرافش ارتباط برقرار میکنه میتونه بدون کمک اجسامو بگیره ( مخصوصا ریموت ...
28 تير 1390

یه خبر

وبلاگ قدیمی سپنتا  رو راه انداختم خیلی دوسش دارم اینه که همه چیزایی که اینجا مینویسم از این به بعد توی اون وبلاگم می نویسم ...
26 تير 1390