کمی درد و دل
نوشته ی مامان پرهام کمی به فکر فرو بردم....
پارسال همون موقعایی که سپنتا توی شکم مامانی بود یه اتفاق بد افتاد.... پسرعموی نازنینم توی اولین روز تابستون ٨٩ پر کشید به آسمون.........( توی این یک سال هیچوقت نتونستم کلمه ی خدا بیامرز رو در موردش به کار ببرم همیشه فکر می کنم امین هنوز زندست و یه روز میاد ) اون موقع سپنتا و امیر محمد ( مملی ) تو شکم ماماناشون بودن و هیچوقت ندیدن اون لحظه ها رو..... وقتی بزرگ بشن چه تصوری از پسر عموم خواهند داشت؟؟؟ آیا نزدیک به واقعیت خواهد بود؟؟..........
پی نوشت : سپنتا توی یک ماه اخیر کم وزن اضافه کرده شنبه میره پیش دکتر تا ببینیم اجازه می ده غذا خور بشه!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی